پرش به محتوا

زیاریان

از ویکی ایران

زیاریان، یا آل زیار سلسله‌ای از حکمرانان ایرانی در طبرستان و گرگان (حک319-483ق/931-1090م).

با ضعف حکمرانان علوی در شمال، سردار زیاری اسفار بن شیرویه زیاری از نوادگان زیار بن وردانشاه، گرگان و طبرستان را تصرف کرد. اما به توسط مرداویج پسر زیار در 316ق/982م کشته شد. مرداویج (حک 316-323ق)، ری، همدان و اصفهان را نیز گرفت و سپاه مقتدر خلیفه عباسی نیز از او شکست خورد و تا خوزستان پیش رفت[۱]. او که گرایش به دین زردشت داشت در پی احیای عظمت ساسانیان[۲] و براندازی عباسیان بود و جشن‌های مهرگان، سده و نوروز را با شکوه برگزار می‌کرد[۳] و در 323ق توسط غلامان ترک خود کشته شد و برادرش وشمگیر به جای او بر تخت نشست که با قیام ماکان بن کاکی، مواجه شد [۴]و در جدال با آل‌بویه و سامانیان قرار گرفت.

پس از وشمگیر، پسرش بیستون، شمس‌المعالی قابوس بن وشمگیر، منوچهر، انوشیروان یکی پس از دیگری به حکومت رسیدند. شمس‌المعالی با مؤید‌الدّوله دیلمی جنگ‌های بد فرجامی داشت اگر چه خود سخت‌کوش بود [۵]و در شعر، ادبیات و خط از سرامدان روزگار بود که کتاب کمال‌البلاغه را به زبان عربی به وی نسبت می‌دهند. منوچهر نیز که از القادربالله خلیفه عباسی لقب فلک‌المعالی را گرفته بود با محمود غزنوی همزمان بود سیادت او را پذیرفت [۶]و با دختر محمود ازدواج کرد. منوچهری دامغانی شاعر بزرگ در دوران وی می‌زیست. و دربار وی نیز ادیب‌پرور بود. در دوران انوشیروان زمام امور در دست سپهسالار، ابوکالیجار، و تحت سیادت مسعود غزنوی بود. اختلاف این دو راه را برای موفقیت انوشیروان در شمال ایران فراهم کرد[۷]. اما حضور سلجوقیان در نواحی داخلی به مرور زیاریان را از صحنه سیادت حذف کرد.

زیاریان به فرهنگ و تمدّن ایرانی علاقه فراوان داشتند. عنصرالمعالی کیکاووس کتاب قابوس‌نامه را در اخلاق و پند برای پسرش گیلان شاه نوشت [۸] و در این زمان ابوریحان بیرونی اثارالباقیه عن القرون الخالیه را به نام قابوس زیاری نوشت. گنبد بلند اجری در گنبد- گرگان- از آثار ماندگار و نشانه‌ای از توانایی‌های هنری زیاریان است. زیاریان در اغاز احساسات ضد عربی داشتند [۹] اما به تدریج خود را مجبور به همراهی با اعراب داشتند و با خلفای عباسی و ترکان حامی آنان کنار امدند. اما همواره سعی می‌کردند از عرب مابی دوری کرده علم اموزی و فرهنگ ایرانی را رواج دهند.

زیاریان در دوره‌ای به حکومت رسیدند که از یک سو با سامانیان و آل‌بویه در اغاز حکومت و از دیگر سو با غزنویان و خلفای عباسی و سرانجام با سلجوقیان روابط و مناسباتی توأم با جدال برقرار کردند. قلمرو حکومتی آنان در اغاز از شمال تا جنوب غربی ایران بود و سرانجام به همان سرزمین‌های شمالی اکتفا کردند.

نیز نگاه کنید به

مآخذ

  1. زرین‌کوب. عبدالحسین. تاریخ مردم ایران. تهران: 1368، امیرکبیر،ج2، ص388.
  2.  [مجمل‌التواریخ و القصص]. چاپ ملک‌الشعراء بهار. تهران؛ 1318، کلاله خاور، ص388.
  3. ابن‌مسکویه، احمد بن محمد. تجارب الامم. ترجمه محمد فضائلی، تهران: 1366، زرّین، ص228.
  4.    ابن‌اسفندیار، محمدحسن. تاریخ طبرستان. چاپ عباس اقبال، تهران: 1320، کلاله‌خاور، ج1، ص295.
  5. عنصرالمعالی، کیکاوس بن اسکندر. قابوسنامه. چاپ غلامحسین یوسفی، تهران: 1345، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج6، ص400-344.
  6. بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین. تاریخ بیهقی. چاپ علی‌اکبر فیاض، ایرانشهر: 1351، ص102.
  7. فرای، ریچارد. تاریخ ایران کمبریج. ترجمه حسن انوشه، تهران: 1363، امیرکبیر، ج4، ص188.
  8. شعبانی، رضا. مروری کوتاه بر تاریخ ایران. تهران: 1380، سخن، ص419.
  9. مسعودی، ابی‌الحسن علی. مروج الذهب و معادن الجوهر. ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: 1344، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج2، ص554.

منبع اصلی

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مرکز مطالعات راهبردی روابط فرهنگی (1398). دانشنامه ایران. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات بین المللی الهدی،

نویسنده مقاله

کورش صالحی