امام خمینی

خمینی، سید روحالله مصطفوی موسوی آیتالله (اول مهر 1281 / ؟ م ـ 14 خرداد 1368ش)، روحانی انقلابی و رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران.
سه ساله بود که پدرش سید مصطفی توسط اشرار به شهادت رسید[۱]. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود خمین فرا گرفت و در نوزده سالگی برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه اراک شد. پس از تأسیس حوزه علمیه قم تحصیلات خود را در قم ادامه داد[۱]. استادان و مشایخ ایشان چهارده تن بودهاند که از مشهورترین آنها میتوان به آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم و آیتالله شاه آبادی اشاره کرد[۲]. در 25 سالگی به اجتهاد رسید[۳] و در 27 سالگی تدریس فلسفه و عرفان را در حوزه قم شروع کرد[۴].در کنار تدریس به نگارش دهها جلد کتاب به عربی و فارسی دست یازید، از آن میان است؛ شرح دعای سحر، شرح چهل حدیث، آداب الصلوه، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، سرالصلوه، تحریرالوسیله، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس و....[۵].
در 1322ش با نگارش کتاب کشفالاسرار با رد افکار و شبهات حکمیزاده نویسنده کتاب اسرار هزار ساله از اوضاع زمان رضا شاه انتقاد کرد[۶]. در 1323 نخستین بیانیه سیاسی خود را مبنی بر قیام عمومی علیه وضع موجود منتشر کرد[۷]. آیتالله بروجردی، با آگاهی به مراتب علم، فضل و تقوای آیتالله خمینی وی را جزو مشاوران نزدیک خود قرار داد و در جلسات بررسی مسائل سیاسی از وی نظرخواهی میکرد[۸].
پس از رحلت آیتالله بروجردی (16 مهر ماه 1341) مجلس لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را تصویب کرد. آیتالله خمینی با هماهنگی سایر مراجع با ارسال تلگراف به شاه و عَلَم (نخستوزیر) خواستار لغو لایحه شدند. سرانجام در اثر پافشاری معظم له و مراجع دیگر لایحه را لغو کردند[۹]. در دی ماه 1341 شاه اصول ششگانه خود را اعلام و خواهان رفراندوم شد. آیتالله خمینی اصول ششگانه و رفراندوم را تحریم کرد[۱۰]. رژیم بی اعتنا به مخالفتها در 6 بهمن رفراندوم را برگزار کرد. آیتالله خمینی در واکنش به اقدام رژیم عید نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد[۱۱]. به دنبال حمله مأموران رژیم به مدرسه فیضیه، معظم له طی بیانیهای سکوت و تقیه را حرام اعلام کرد[۱۲].
درماه محرم امام خمینی از وعاظ و مبلغان خواست که جنایتهای رژیم را در مدرسه فیضیه و اعمال ضد اسلامی آن را در منابر بیان کنند. خود نیز در عصر عاشورا سخنرانی انتقادآمیزی نسبت به شخص شاه و سیاستهای رژیم ایراد و اقدامات آن را با رژیم بنی امیه مقایسه کرد[۱۳]. در واکنش به این سخنرانی مأموران در شب 15 خرداد ایشان را دستگیر کردند و به تهران بردند. انتشار خبر دستگیری آیتالله خمینی موجب تظاهرات گستردهای در قم، تهران و سایر شهرها شد و مأموران رژیم به جماعات تظاهرکننده حمله کردند و عده زیادی از مردم را به خاک و خون کشیدند و این قیام نقطه عطفی در مبارزات ملت شد[۱۴]. سرانجام فشار افکار عمومی موجب شد آیتالله خمینی آزاد شود.
در تاریخ 20 مهر 1343 مجلس برای مصونیت اتباع امریکایی لایحه مشهور به کاپیتولاسیون را مخفیانه تصویب کرد. آیتالله خمینی، که در آن زمان رهبری نهضت مردم را بر عهده داشت، با اطلاع از موضوع و علی رغم تهدیدهای رژیم شاه در 4 آبان 1343 علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کرد و همان روز نیز اعلامیهای خطاب به ملت صادر کرد[۱۵]. رژیم شاه در واکنش به این موضعگیری در 13 آبان ایشان را دستگیر و از فرودگاه مهرآباد به ترکیه تبعید کرد. آیتالله خمینی در طی 11 ماه تبعید در ترکیه به رغم فشارها و محدودیتها، کتاب تحریرالوسیله را برای بیان مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام به نگارش در آورد[۱۶]. فشار افکار عمومی بر رژیم شاه و دولت ترکیه که دامنه آنها حتی به مجامع بینالمللی نیز کشیده شده بود موجب شد که دولت ترکیه از رژیم شاه بخواهد که ایشان را از ترکیه خارج کند[۱۷].
رژیم شاه نیز طی یک نقشه کاملاً حساب شده ایشان را به نجف تبعید کرد. تصور رژیم بر این بود که ایشان در آنجا با بودن مراجع تقلیدی مثل آیتالله حکیم که مرجع عام شیعیان بود سکوت خواهد کرد و فضای علمی و غیرسیاسی حوزه نجف به وی اجازه فعالیت نخواهد داد[۱۸]. ایشان ضمن تثبیت موقعیت در سال 1348ش در کلاس درس خود بحث حکومت اسلامی را مطرح کرد و با حفظ ارتباط خود با داخل کشور به وسیله سخنرانی، پیام، اعلامیه، مبارزات را رهبری کرد[۱۹]. آیتالله خمینی به دلیل شأن و منزلت معنوی والا و محبوبیت ویژهای که در میان ملت ایران داشت، مردم او را از آبان 1356ش امام خمینی خواندند. اوجگیری مبارزات در داخل کشور در سالهای 56-57 موجب شد که دولت عراق از رژیم شاه بخواهد به آیتالله خمینی اجازه فعالیت ندهد. دولت عراق نیز منزل ایشان را محاصره کرد. آیتالله خمینی در مقام رهبری که به هیچ وجه حاضر به عقبنشینی از اهداف خود نبود نجف را ترک و به سوی مرز کویت حرکت کرد. از آن جا که دولت کویت به ایشان اجازه ورود به خاک خود را نداد به پاریس هجرت کرد[۲۰]. و مدت چهار ماه در دهکده نوفل لوشاتو[Nofelloshatu] در حومه پاریس اقامت گزید و دیدگاههای خود را در زمینه طرز حکومت اسلامی و هدفهای آتی نهضت برای جهانیان بازگو کرد، و در آنجا بحرانیترین دوران نهضت را رهبری فرمود.
بعد از گذشت چهار ماه تصمیم به بازگشت به میهن گرفت[۲۱] و در 12 بهمن 57 پس از 14 سال دوری از وطن، در میان استقبال باشکوه ملت به خاک میهن قدم گذاشتند. امام خمینی در 15 بهمن ماه مهدی بازرگان را به نخستوزیری منصوب کرد[۲۲]. در 22 بهمن ماه انقلاب به پیروزی رسید و در 12 فروردین ماه 1358 نظام جمهوری اسلامی به تصویب ملّت رسید. مهمترین مواضع ایشان پس از انقلاب عبارتند از: فرونشاندن حرکتهای مخالف داخلی، تثبیت نظام جمهوری اسلامی، اعلام جمعه آخر ماه رمضان به عنوان روز قدس، حمایت از حرکت دانشجویان در تسخیر سفارت آمریکا، استقبال از قطع رابطه با آمریکا و معرفی دولت آن به عنوان عامل اصلی جنگ تحمیلی، ترسیم خطوط اصلی جنگ و نحوه اداره کشور، عدم پذیرش منافقان به دلیل حرکتهای مسلحانه و مخالفت آنان با جمهوری اسلامی، صدرو فرمان هشت مادهای خطاب به قوه قضائیه و تمام ارگانهای اجرایی در مورد اسلامی شدن قوانین و عملکردها، دستور تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام، پذیرش قطعنامه 598 مبنی بر پایان جنگ، ترسیم خط مشی بازسازی پس از برقراری صلح نسبی در 9 بند خطاب به مسئولان، پیام به گورباچف مبنی بر زوال کمونیسم و پایان عمر آن، حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی، اعلان استعفای قائم مقام رهبری و دستور بازنگری قانون اساسی[۲۳]. پس از رحلت ایشان و مردم حقشناس ایران بزرگترین مراسم مذهبی خود را در تشییع و خاکسپاری پیشوای انقلاب به منصه ظهور رساند.
نیز نگاه کنید به
مآخذ
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ستوده، اميررضا. (گردآوری و تدوين)، پا به پاي آفتاب. ج 1، تهران: نشر پنجره، 1375، ص 28-29.
- ↑ استادی، رضا. «مشايخ امام خمينی رضوانالله عليه و عليهم»، كيهان فرهنگی. سال ششم، خرداد 68، شماره 3، ص 10-8.
- ↑ كشوردوست، حسن. (تدوين) ماه تابان. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثارامام خمينی، چاپ و نشر علاج، 1381، ص 22.
- ↑ اميری، ابراهيم. ماه شمار آفتاب، مروری بر تقويم زندگي حضرت امام خمينی ـ دفتر اول: از غنچه جمادی تا خروش خرداد. پيام زن. ويژهنامه يكصدمين سالگرد حضرت امام خمينی(س)، دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم، 1378، سال هشتم، شماره 7، ص 216.
- ↑ استادی، رضا. «كتابها و آثار علمی امام خمينی»، كيهان انديشه. شماره 29، فروردين و ارديبهشت 1369، ص 143-162.
- ↑ سلسله پهلوی و نيروهای مذهبی به روايت تاريخ كمبريج. ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو، 1372، ص 303.
- ↑ صحيفه نور. تهيه و جمعآوری مركز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج 1، انتشارات شركت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1369، ص 4-3.
- ↑ رجبی، محمدحسن. زندگينامه سياسی امام خمينی. ج 1، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1371، ص 207-206.
- ↑ منصوری، جواد. قيام 15 خرداد 1342. تهران: انتشارات سوره، 1376، ص 57-53.
- ↑ صحيفه نور. تهيه و جمعآوری مركز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج 1، انتشارات شركت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1369، ج 1، ص 36-35.
- ↑ صحيفه نور. تهيه و جمعآوری مركز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج 1، انتشارات شركت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1369، ج 1، ص 37.
- ↑ صحيفه امام. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی، 1378، ج 1، ص 178.
- ↑ صحيفه امام. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی، 1378، ج 1، ص 57-54.
- ↑ منصوری، جواد. قيام 15 خرداد 1342. ص 184-171.
- ↑ صحيفه نور. تهيه و جمعآوری مركز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج 1، انتشارات شركت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1369، ج 1، ص 113-102.
- ↑ روحانی، سيد حميد. تحليل و بررسی از نهضت امام خمينی. ج 2، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1364، ص 12.
- ↑ روحانی، سيد حميد. تحليل و بررسی از نهضت امام خمينی. ج 2، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1364، ص 95-19.
- ↑ خاطرات حجتالاسلام و المسلمين سيدعلی اكبر محتشمی پور. دفتر ادبيات انقلاب اسلامی، نشر سوره، 1376، ص 502-501.
- ↑ امام خمينی، روحالله. ولايت فقيه. تهران: اميركبير، 1357، صفحات مختلف.
- ↑ امام خمينی، روحالله. ولايت فقيه. تهران: اميركبير، 1357، ج 2، ص 29-21.
- ↑ انصاری، حميد. حديث بيداری. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی، 1374، ص 101.
- ↑ نجاتی، غلامرضا. تاريخ بيست و پنج ساله ايران. ج 2، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 359.
- ↑ صحيفه نور. مجلدات مختلف.
منبع اصلی
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مرکز مطالعات راهبردی روابط فرهنگی (1398). دانشنامه ایران. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات بین المللی الهدی،
نویسنده مقاله
اکبر فلاحی