پرش به محتوا

بهبهانی، سید عبدالله

از ویکی ایران
سید عباس بهبهانی، قابل بازیابی ازhttps://www.iichs.ir/fa/gallery/3431/2/%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1

بهبهانی، سید عبدالله، (ح1260-1328ق / 1844-1910م)، از رهبران مشروطیت.

در خانواده‌ای روحانی و اصالتاً بحرینی، در نجف زاده شد. پدرش سید اسماعیل متولد بهبهانِ فارس و از مجتهدان بزرگ تهران بود[۱]. سید عبدالله پس از تحصیل مقدمات علوم دینی در زادگاه، از محضر استادانی همچون میرزای شیرازی بهره گرفت و مجتهد شد. سپس به ایران آمد و جانشین پدر در مقام مذهبی و اجتماعی او شد. این جانشینی بر موقعیت بهبهانی در جامعه افزود؛ آن گونه که در شمار مجتهدان طراز اول تهران در آمد[۲]. ورود به فضای مناسبات سیاسی و ارتباط با دستگاه حکومت، بر اشتهار و اعتبارش افزود و شهرت سیاسی وی را بر مقام دینی و علمی‌اش برتری بخشید. نزدیکی و حمایت‌های امین‌السلطانِ صدراعظم، از او در این میان قابل توجه است.

حضور او در دو واقعه رژی و نهضت مشروطیت نمایان است. حضورش در جنبش مردم بر ضد قرارداد رژی چندان موجب خوشنامی او نیست، خاصه به لحاظ روابطش با امین‌السلطان، در تلاش برای ایجاد تفاهم میان شرکت رژی (صاحب امتیاز توتون و تنباکوی ایران) با علمای تهران بود. همچنین گویا به فتوای تحریم استعمال آن‌ها نظری نداشت و از مصرف آن‌ها اجتناب نمی‌کرد[۳]. در نهضت مشروطیت بسیار مؤثر عمل کرد و به زودی یکی از دو رهبر مذهبی ـ سیاسی برجسته مشروطیت شد. نخستین حرکت علنی بهبهانی بر ضد نظام استبدادی قاجاریه، مربوط به ماجرای نوز[Naus] بلژیکی وزیر کل گمرکات ایران است که عکسی از او با لباس روحانیت در مجلسِ رقص (بالماسکه[Bal Masqué]) به دست آمده بود (1323ق / 1905م). اعتراض شدید بهبهانی به همراه تقاضای اخراج و تنبیه او، صدای مخالفت بسیاری، خاصّه تجّار را برانگیخت تا این که مظفرالدین شاه، شخصاً وعده انجام دادن خواسته‌ها را داد. عدم تحقق وعده‌ها، اعتراض و تحصن تجار در حرم عبدالعظیم را به بار آورد که با توسلِ ولیعهد به بهبهانی برای حل مسئله، خاتمه پذیرفت[۴]. در ادامه مبارزه، بهبهانی، با ارسال پیام برای 4 مجتهد بزرگ تهران، از آنان مساعدت طلبید که تنها سیدمحمد طباطبائی به او پاسخ مثبت داد و در 25 رمضان 1323ق / 24 نوامبر 1905م با او پیمان اتحاد و همراهی بست. این دو از سوی مردم به «سیدین سَنَدین» موسوم و اتحادشان از سوی کسروی آغاز نهضت خوانده شد[۵][۶].

در پی گرانی قند و چوب خوردن چند تن از تجّار بدان سبب، از سوی حاکم تهران، تاجران به زعامت بهبهانی و طباطبائی، معترضانه در مسجد شاه تجمع کردند. این اجتماع به مهاجرت علما و تجّار به عبدالعظیم 16 شوال 1323ق / 12 دسامبر 1905م) و تحصن در آنجا انجامید. قول موافقت شاه به تأسیس عدالتخانه، و بازگشت پیروزمندانه متحصنین به تهران 16 ذیقعده 1323ق / 12 ژانویه 1906م به هجرت صغری پایان داد[۷][۸]. عدم تحقق عامدانه ایجاد عدالتخانه توسط شاه و عین‌الدوله، کار را به تقابل و درگیری مردم با حکومت کشاند که در نتیجه آن به سبب خودداری حکومت از برآوردن خواسته‌های مردم، رهبران نهضت به اتفاق عده‌ای از علما، تهران را به قصد مهاجرت به عتبات (هجرت کبری)، ترک کردند (23 جمادی‌الاول 1324ق / 15 ژوئیه 1906م)[۹].

از سوی دیگر جمع کثیری از کسبه در سفارت انگلستان تحصن کردند. این هجرت و تحصن، ابتدا شاه را به عزل عین‌الدوله و نصب مشیرالدوله و سپس امضای فرمان مشروطیت در 14 جمادی‌الثانی 1324ق 5 اوت 1906م مجبور ساخت. از قِبَلِ مشروطیت، نخستین دوره مجلس شورای ملی در 18 شعبان 1324ق / 8 اکتبر 1906م افتتاح و بهبهانی از سوی اقلیت کلیمی و ارامنه نماینده شد. به واسطه جایگاهش، نفوذ بسیاری در میان نمایندگان داشت و مرجع حل و فصل بسیاری از کارها بود.

با به توپ بستن و تعطیلی مجلس از سوی محمدعلی شاه (23 جمادی‌الاول 1326ق / 23 ژوئن 1908م)، بهبهانی را که شاه کینه بسیار از او داشت، دستگیر کردند و با ضرب و شتم و جراحت بسیار به باغشاه بردند. سپس به عتبات تبعید گردید که پس از 8 ماه زندگی تحت نظر در بزهرودِ کرمانشاه، عملی شد. پس از فتح تهران، در ذیقعده 1327ق / نوامبر 1909م به تهران بازگشت[۱۰][۱۱]. اگرچه شغل و سمتی دیگر نیافت، منزلش محل رجوع از جمله رجال بود. سرانجام در 8 رجب 1328ق / 16 ژوئیه 1910م در خانه‌اش به قتل رسید. قتل او را به افراد حزب دموکرات نسبت داده‌اند. پیکرش در مقبره خانوادگی در نجف مدفون شد[۱۲].

نیز نگاه کنید به

مآخذ

  1. صفایی، ابراهیم. رهبران مشروطه. تهران: جاویدان، 1363، ج 3، ج 1، ص 173.
  2. بامداد، مهدی. شرح حال رجال ایران قرن‌های 12 و 13 و 14. تهران: زوار، 1371، چ 4، ج 2، ص 284.
  3.  بامداد، مهدی. شرح حال رجال ایران قرن‌های 12 و 13 و 14. تهران: زوار، 1371، چ 4، ج 2،ص 284 و 285.
  4. كسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران. تهران: امیركبیر، 1369، چ 15، ص 48-52.
  5. كسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران. تهران: امیركبیر، 1369، چ 15، ص 48-49
  6. دولت‌آبادی، یحیی. حیات یحیی. تهران: فردوسی ـ عطار، 1361، ج 2، ص 35.
  7. ناظم‌الاسلام كرمانی، محمد. تاریخ بیداری ایرانیان. تهران: آگاه ـ نوین، 1362، چ 4، ج 2، ص 331-370.
  8. كسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران. تهران: امیركبیر، 1369، چ 15، ص. 60-76.
  9.  ناظم‌الاسلام كرمانی، محمد. تاریخ بیداری ایرانیان. تهران: آگاه ـ نوین، 1362، چ 4، ج 2، ص 476-500.
  10. ملکزاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: علمی، 1371، چ 3، ج 4، ص 750، 751، 762 و 763
  11. دولت‌آبادی، یحیی. حیات یحیی. تهران: فردوسی ـ عطار، 1361، ج 2، ص 327-334 و ج 3، ص 126 به بعد.
  12. ملکزاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: علمی، 1371، ج 6-7، ص 1335-1336.

منبع اصلی

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مرکز مطالعات راهبردی روابط فرهنگی (1398). دانشنامه ایران. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات بین المللی الهدی،

نویسنده مقاله

جعفر گلشن