پرش به محتوا

افشاریه

از ویکی ایران

افشاریه، نام سلسله پادشاهی در ایران و پیرامون آن از عراق و قفقاز تا شبه قاره هند در دوره میان بر افتادن حکومت صفوی به‌دست افغان‌ها و بر آمدن حکومت قاجار (حک1148- حدود1210ق).

مؤسس این سلسله نادرشاه* (نادرقلی/ ندرقلی) از طایفه قرقلو (یا قرخلو) از افشارهای خراسان بود[۱][۲]. شاه اسماعیل* صفوی افشارهای قرقلو را برای جلوگیری از تهاجم ترکمن‌ها و ازبک ها از آذربایجان به ابیورد خراسان کوچ داد[۳]. از آن زمان به همراه دیگر افشارها در تحولات سیاسی دوره صفویان* تأثیر داشتند تا آن‌که افغان‌ها به سرکردگی محمود افغان در شورشی علیه حکومت مرکزی صفویان در اصفهان به عمر آن سلسله پایان دادند و نادرقلی افشار در هرج و مرج‌های پیش آمده برای فرونشاندن مدعیان حکومت در گوشه و کنار ایران، از اتحاد با شاه تهماسب سوم صفوی استفاده کرد و با شکست دادن افغان‌ها و برکناری اعقاب صفویان از صحنه سیاست، در دشت مغان تاج بر سر گذاشت (1148ق)[۴] و پس از او اعقابش تا اوایل دوره قاجاریه*حکمرانی بخش‌هایی از ایران به مرکزیت خراسان را در دست داشتند.

سیاست خاص مذهبی نادرشاه در رابطه با عثمانیان، تلاش برای حفظ اقتدار ایران پس از زوال صفویان و حمله او به هند در زمانی که استعمارگران متوجه آسیا شده بودند از مهم‌ترین ویژگی‌های دوره نادری است که به سبب بی‌لیاقتی و ناتوانی اعقاب او سیاست‌هایش ادامه نیافت چنان‌که با قتل نادرشاه انسجام سپاهیان ایران از هم گسیخت، احمدخان ابدالی در رأس سپاهیان افغان روانه قندهار و علیقلی‌خان، پسر محمدابراهیم‌خان ظهیرالدوله، برادرزاده نادرشاه که در هرات و سیستان صاحب نفوذ و دارای سپاهیان بسیاری بود روانه مشهد شد و با نام عادل شاه افشار و مطابق برخی منابع به نام علی‌شاه در 1160ق / ؟م تاج‌گذاری کرد[۵] و فرزندان و نوادگان نادر را کشت و تنها شاهرخ‌ میرزا که پسر رضاقلی میرزا و نواده نادرشاه و نیز از نوادگان دختر شاه سلطان‌ حسین‌صفوی بود در مشهد زندانی کرد[۶].

از همان زمان بختیاری‌ها در غرب، قاجارها به سرکردگی محمدحسن‌خان قاجار پدر آقامحمد‌خان*در شمال و ابراهیم‌خان برادر عادل شاه که حکومت اصفهان را داشت و با افغان‌ها و ازبکها در اتحاد بود، شورش‌هایی را آغاز کردند که در پی آن عادل شاه در 1161ق از امیراصلان‌خان قرقلو که متحد با ابراهیم‌خان بود در تهران شکست خورد[۷]. ابراهیم‌خان در حالیبا نام ابراهیم‌شاه افشار خود را شاه خواند و سکه به نام خود زد که شاهرخ در مشهد توسط بزرگان افشاریه به سلطنت انتخاب شده بود و سرانجام ابراهیم‌خان بر اثر خیانت میرسیدمحمد صفوی، که قبلاً متولی آستان قدس بوده و به دستور ابراهیم‌خان متولی قم شده بود، دستگیر و در مشهد به شاهرخ تسلیم و کشته شد[۸]. سیدمحمد صفوی نیز که از جانب مادر به شاه سلیمان صفوی نسب می‌برد با نام شاه سلیمان دوم در برابر شاهرخ قرار گرفت و سلطنت چهل روزه‌ای را در 1163ق در مشهد با خلع شاهرخ به دست آورد اما سرانجام در شورشی دستگیر و به دستور شاهرخ نابینا شد[۹]. سلطنت دوباره شاهرخ در معرض شورش‌های پی‌درپی قرار گرفت و کریم‌خان زند در غرب ایران به قدرت رسید[۱۰]، شاهرخ نیز که سالخورده بود پسرش نادرمیرزا را به ولیعهدی و حکومت بر مشهد انتخاب کرد.

در اوایل سده 13ق همزمان با بر آمدن آقا محمدخان قاجار،* احمدخان ابدالی در قندهار، خوانین زند در غرب و جنوب و شاهرخ و فرزندانش در خراسان، در معرض حملات خان قاجار قرار گرفتند و در نهایت به دنبال حمله آقامحمدخان به مشهد، شاهرخ بر اثر شکنجه‌های او برای تحویل دادن جواهرات درگذشت[۱۱].

نادرمیرزا نیز که در هرات و در پناه حمایت افغان‌ها بود در دوره فتحعلی‌شاه برای دستیابی به حکومت مشهد به آنجا رفت اما از سپاهیان فتحعلی شاه  شکست خورده دستگیر شد و حکومت افشاریان در ایران پایان یافت (1218ق). اما بسیاری از منابع درگذشت شاهرخ و تاج‌گذاری آقامحمدخان قاجار را پایان این حکومت می‌دانند (1210ق / ؟ م)[۱۲].

ساختار اداری ایران در دوره افشاریه مبتنی بر نظام اداری صفویان اما با تأکید بر نیروی نظامی به ویژه دردوره نادرشاه بود که حمله پیروزمندانه  او به هند نیز در نتیجه توجه به ساختارهای نظامی بود[۱۳]. امراء نظامی جایگاه والایی در اداره امور ولایات داشتند، مستوفیان در اجرای امور مالیاتی، وزیر بیوتات که ناظر امور مالی، دیوانی و دربار بود[۱۴]، و دیگر دیوانیان نظام حکومتی را سامان می‌دادند. سیاست خاص مذهبی نادرشاه به گونه‌ای بود که موجب تعامل میان ایران و عثمانی با دو مذهب شیعه و سنّی شد که نتایج مثبتی برای شیعیان به دنبال داشت و موجب تقریب مذاهب شد. روحانیان نظام اجتماعی این دوره جایگاه ویژه‌ای داشتند و دیگر گروه‌های اجتماعی و پس از آنان قرار داشتند. نادرشاه مخالف تعصبات خرافه‌های مذهبی بود که این امر موجب نارضایی عمومی از می‌شد.

در سال‌های آخر سلطنت نادرشاه تا دوره کریم‌خان زند،* ایران دستخوش هرج و مرج‌ها و آشوب‌هایی قرار گرفت که آسیب‌های فراوانی به ساختار اجتماعی و اقتصادیآن وارد شد و «تمام ایران شهرِ زور و ملک بیداد» گشت[۱۵]. اگر چه ثروت‌ها، هدایا و غنائم آورده شده از هند[۱۶] حتی در بخشودگی‌ مالیات‌ها تأثیر داشت اما همزمان با دوران هرج و مرج، جامعه و اقتصاد ایران دچار آشوب و ظلم بسیار در حق رعایا شد. مالیات‌های گزاف که بر اثر لشکرکشی‌ها بر مردم تحمیل می‌شد در زوال کشاورزی، تجارت و نظام کوچ‌نشین ی مبتنی بر اقتصاد عشایری تأثیر بسیار داشت. شورش‌های پی در پی در مناطق مختلف که در رأس هر کدام، سران ایلات حضوری غارت گرانه داشتند دوباره ساختاره ایل داری، اقتصادی و سیاسی را در معرض زوال قرار داد.

در زمان نادرشاه، ایران در پرتو روابط با عثمانی، هند، روسیه، هلند و انگلیس قرار گرفت. سفیران اروپایی به دیدار او آمدند، با زن [Louis Bazen]کشیش فرانسوی در اواخر عمر طبیب شخصی نادرشاه بود، جونس هنوی[ Jonas Hanway]بازرگان انگلیسی در روزگار او برای ایجاد روابط تجاری با ایران از مسیر روسیه خود را به دربار نادرشاه رساند[۱۷]. بازرگانی خارجی رونق گرفت. اما گذشته از حمله به هند، جنگ‌هایی که منجر به مصالحه سیاسی، نظامی و مذهبی به ویژه در 1159ق / ؟ م با عثمانی شد ایران را در مرزهای شرقی نیز با جدال‌های دامنه‌داری مواجه می‌کرد اما در کل اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در دو دوره سلطنت نادرشاه با هم تفاوت‌هایی محسوسی داشت که زوال آن در دوران جانشینانش ادامه یافت.

تحولات فرهنگی ایران نیز تداوم عصر صفوی بود اما متأثر از امور سیاسی ـ نظامی در ضعف و زوال قرار گرفت.

گذشته از این‌که سیاست خاص مذهبی صلح‌آمیز در پیش گرفته شد می‌توان گفت دیگر جنبه‌های فرهنگی رشد شایانی نیافت و عمران و آبادانی در ایران نیز به جز شهرهایی مانند کلات نادری* مرکز اصلی افشاریان که در پرتو طرح‌های وسیع معماری مانند عمارت کاخ خورشید و شهرسازی دفاعی کم نظیری قرار گرفت، در دیگر شهرها چندان که باید رشد و توسعه نداشت[۱۸].

نیز نگاه کنید به

مآخذ

  1. Oberling. P "AFŠār" in Encyclopaedia Iranica, New yourk Columbia university. 1985, VoL, 1, p 582-586.
  2. مصاحب، غلامحسین. دایره المعارف فارسی. تهران: 1374، كتاب‌های جیبی، ج1، ذیل‌افشاریه، ص178.
  3. استرآبادی، میرزا مهدی. جهانگشای نادری. تصحیح عبدالله انوار، تهران: 1341، انجمن آثار ملی، ص26.
  4. تهرانی(وارد)، محمدشفیع. تاریخ نادرشاهی. به اهتمام رضا شعبانی، تهران: 1340، بنیاد فرهنگ ایران، ص44.
  5. بازن. نامه‌های طبیب نادرشاه. ترجمه علی‌اصغر حریری، به اهتمام حبیب یغمایی، تهران: 1340، انجمن آثار ملی، ص56.
  6. مروی، محمدکاظم (وزیرمرو). عالم‌آرای نادری. تصحیح محمدامین ریاحی، تهران: 1369، علم، ج3، ص1197.
  7. گلستانه، ابوالحسن. مجمل‌التواریخ. به کوشش مدرس رضوی، تهران: 2536(1356)، دانشگاه تهران، ص26-20.
  8. perry. J. R. "AFsharids".in Encyclopaedia Iranica, New yourk Columbia university. 1985. VoL, 1. p 588.
  9. قزوینی، ابوالحسن بن ابراهیم. فواید الصفویه. به کوشش مریم میراحمدی، تهران: 1367، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ص155.
  10. مرعشی‌صفوی، میرزا محمدخلیل. مجمع‌التواریخ. به کوشش عباس اقبال، تهران: 1362، کتابخانه سنایی و طهوری، ص100-140.
  11. ملکم، جان. تاریخ ایران. ترجمه میرزا اسماعیل حیرت، تهران: 1362، افست از چاپ سنگی، ج2، ص479.
  12. سیدحسین‌زاده، هدی. «افشاریه» در دایره المعارف بزرگ اسلامی. تهران: 1379، بنیاد دایره المعارف بزرگ اسلامی تهران ج9، ص501-503.
  13. شعبانی، رضا. تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه. تهران: 1359، دانشگاه ملی ایران، ج1، ص195.
  14. میرزا رفیعا، دستور الملوک. به اهتمام محمدتقی دانش‌پژوه، تهران: 1347و1348، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، ش1-4.
  15. استرآبادی، میرزا مهدی‌خان. دره نادره. به اهتمام سیدجعفر شهیدی، تهران: 1366، علمی و فرهنگی، ص719.
  16. [حدیث نادرشاهی]. تصحیح رضا شعبانی، تهران: دانشگاه ملّی ایران، 2536 (1356).
  17. هنوی، جونس. زندگی نادرشاه. ترجمه اسماعیل دولتشاهی، تهران: 1346، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، مقدمه مترجم.
  18. برای آگاهی بيشتر از افشارهای خراسان: بلوک باشی، علی. «اَفشار» در دايره المعارف بزرگ اسلامی. تهران: 1379، بنياد دايره المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص 495 .

منبع اصلی

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مرکز مطالعات راهبردی روابط فرهنگی (1398). دانشنامه ایران. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات بین المللی الهدی،

نویسنده مقاله

حسن باستانی راد